معنی فارسی spot on
B2کاملاً درست یا دقیق.
Exactly right or accurate.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Exact or correct.
مثال:
I was spot on with my guess.
example
معنی(example):
پاسخ او کاملاً درست بود؛ او دقیقاً میدانست چه بگوید.
مثال:
His answer was spot on; he knew exactly what to say.
معنی(example):
پیشبینی کاملاً درست بود.
مثال:
The prediction was spot on.
معنی فارسی کلمه spot on
:
کاملاً درست یا دقیق.
