معنی فارسی spotlessness
B2وضعیتی که در آن هیچ کثیفی یا لکهای وجود ندارد.
The state of being perfectly clean and free from stains.
- NOUN
example
معنی(example):
بینقصی اتومبیل جدید همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The spotlessness of the new car impressed everyone.
معنی(example):
او به بینقصی آشپزخانهاش اهمیت میداد.
مثال:
She valued the spotlessness of her kitchen.
معنی فارسی کلمه spotlessness
:
وضعیتی که در آن هیچ کثیفی یا لکهای وجود ندارد.