معنی فارسی spragged

B1

به حالت گیر کردن یا قفل شدن، به ویژه در مورد وسایل نقلیه یا تجهیزات.

To snag or get stuck, often referring to vehicles or equipment.

example
معنی(example):

ماشین معمولاً بر روی زمین ناهموار به مشکل می‌خورد.

مثال:

The car often spragged on rough terrain.

معنی(example):

کفش‌های قدیمی من خراب شدند و راه رفتن را سخت کردند.

مثال:

My old shoes spragged and made it hard to walk.

معنی فارسی کلمه spragged

: معنی spragged به فارسی

به حالت گیر کردن یا قفل شدن، به ویژه در مورد وسایل نقلیه یا تجهیزات.