معنی فارسی sprangled
B1آراسته شده به روش خاصی که نشان دهنده زیبایی و جذابیت است.
Adorned or embellished in a vibrant and attractive way.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهمانی با چراغها و تزئینات آراسته شده بود.
مثال:
The party was sprangled with lights and decorations.
معنی(example):
لباس او با زرق و برقهایی تزئین شده بود که در زیر نور میدرخشیدند.
مثال:
Her dress was sprangled with sequins that sparkled under the lights.
معنی فارسی کلمه sprangled
:
آراسته شده به روش خاصی که نشان دهنده زیبایی و جذابیت است.