معنی فارسی spreadingly

B1

به شکل گسترش و پخش شدن، به گونه‌ای که از یک نقطه به نقاط دیگر نفوذ می‌کند.

In a manner that spreads or expands in all directions.

example
معنی(example):

صدا به طور گسترده‌ای اتاق خالی را پر کرد.

مثال:

The sound spreadingly filled the empty room.

معنی(example):

خبر به طور گسترده‌ای در اینترنت پخش شد.

مثال:

The news spreadingly traveled across the internet.

معنی فارسی کلمه spreadingly

: معنی spreadingly به فارسی

به شکل گسترش و پخش شدن، به گونه‌ای که از یک نقطه به نقاط دیگر نفوذ می‌کند.