معنی فارسی spreed
B2پاشیدن به معنای پخش کردن یک ماده به طور یکنواخت بر روی سطح است.
To scatter or distribute a substance evenly over a surface.
- verb
verb
معنی(verb):
To engage in a spree.
example
معنی(example):
برای اطمینان از ایمنی، تصمیم گرفتند نمک را روی جادههای یخزده بپاشند.
مثال:
To ensure safety, they decided to spreed the salt on the icy roads.
معنی(example):
کارگران باید ماده شیمیایی را بهصورت یکنواخت روی سطح بپاشند.
مثال:
The workers need to spreed the chemical evenly across the surface.
معنی فارسی کلمه spreed
:
پاشیدن به معنای پخش کردن یک ماده به طور یکنواخت بر روی سطح است.