معنی فارسی spring-cleaned
B1فعل گذشته از پاک کردن عمیق و درست کردن فضای داخلی و بیرونی طی فصل بهار.
Having been cleaned and organized thoroughly, particularly in spring.
- verb
verb
معنی(verb):
To carry out spring-cleaning on (a room, a house, etc).
معنی(verb):
To engage in spring-cleaning.
example
معنی(example):
پس از اینکه خانه بهصورت بهاری تمیز شد، خیلی بیشتر خوشایند شد.
مثال:
After the house was spring-cleaned, it felt much more welcoming.
معنی(example):
دفتر بهصورت بهاری تمیز شد و آن را به جایی خوشایند برای کار کردن تبدیل کرد.
مثال:
The office was spring-cleaned, making it a more pleasant place to work.
معنی فارسی کلمه spring-cleaned
:
فعل گذشته از پاک کردن عمیق و درست کردن فضای داخلی و بیرونی طی فصل بهار.