معنی فارسی springeing
B1عمل جهش یا پریدن، به ویژه به دلیل هیجان یا خوشحالی.
The act of jumping or leaping, especially due to excitement or joy.
- VERB
example
معنی(example):
آنها با هیجان به خبرها پریدند.
مثال:
They were springeing excitedly at the news.
معنی(example):
او با شادی در اتاق میپرید.
مثال:
He was springeing around the room with joy.
معنی فارسی کلمه springeing
:
عمل جهش یا پریدن، به ویژه به دلیل هیجان یا خوشحالی.