معنی فارسی springed
B1پریدن یا جهش به جلو، به طور خاص برای نشان دادن شادی یا اشتیاق.
To have jumped or leapt, especially indicating joy or eagerness.
- VERB
example
معنی(example):
کودکان با شادی به سمت زمین بازی پریدند.
مثال:
The kids springed with joy when they saw the playground.
معنی(example):
او به جلو پرید تا توپ را بگیرد.
مثال:
She springed forward to catch the ball.
معنی فارسی کلمه springed
:
پریدن یا جهش به جلو، به طور خاص برای نشان دادن شادی یا اشتیاق.