معنی فارسی springald

B1

شخصی جوان و پرشور، معمولاً در زمینه‌های اجتماعی یا تفریحی.

A lively youth; someone young and energetic, often in social or recreational contexts.

example
معنی(example):

اسپرینگل در حین بازی پر از انرژی بود.

مثال:

The springald was full of energy during the game.

معنی(example):

همه به شور و شوق اسپرینگل تحسین کردند.

مثال:

Everyone admired the springald's enthusiasm.

معنی فارسی کلمه springald

: معنی springald به فارسی

شخصی جوان و پرشور، معمولاً در زمینه‌های اجتماعی یا تفریحی.