معنی فارسی sprottle

B1

به معنای دویدن یا حرکت سریع و پر انرژی در اطراف به سمت‌های مختلف.

To move or run around energetically.

example
معنی(example):

کودکان دوست دارند در اطراف زمین بازی بچه‌گانه واسپروت کنند.

مثال:

The children love to sprottle around the playground.

معنی(example):

او در دشت اسپروت کرد و از گل‌ها لذت برد.

مثال:

She sprottled through the meadow, enjoying the flowers.

معنی فارسی کلمه sprottle

: معنی sprottle به فارسی

به معنای دویدن یا حرکت سریع و پر انرژی در اطراف به سمت‌های مختلف.