معنی فارسی sproty
B1اسپروتی به حالتی گفته میشود که سریع و چابک باشد.
Characterized by quickness and agility.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک ماهی اسپروتی به سرعت در آب شنا میکند.
مثال:
A sproty fish swims quickly in the water.
معنی(example):
طبیعت اسپروتی سگ آن را سخت میکرد تا بگیریم.
مثال:
The sproty nature of the dog made it hard to catch.
معنی فارسی کلمه sproty
:
اسپروتی به حالتی گفته میشود که سریع و چابک باشد.