معنی فارسی spryer

B1

درخشان و پرانرژی، به ویژه در اشاره به شخصی که از لحاظ جسمی فعال و جوان‌تر از سن خود به نظر می‌رسد.

More lively or energetic than usual.

example
معنی(example):

بعد از یک خواب خوب، احساس کردم که از همیشه سرحال‌تر هستم.

مثال:

After a good night’s sleep, I felt spryer than usual.

معنی(example):

این ورزشکار در جلسه تمرینی سرحال‌تر به نظر می‌رسید.

مثال:

The athlete appeared spryer during the training session.

معنی فارسی کلمه spryer

: معنی spryer به فارسی

درخشان و پرانرژی، به ویژه در اشاره به شخصی که از لحاظ جسمی فعال و جوان‌تر از سن خود به نظر می‌رسد.