معنی فارسی spryest
B1سرزنده و با انرژی، اغلب به اشخاص مسنتر اشاره دارد که هنوز هم فعال و شاداب هستند.
Most lively or energetic.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او با وجود سنش، سرحالترین عضو گروه ماست.
مثال:
He is the spryest member of our group despite his age.
معنی(example):
بین بازنشستگان، او سرحالترین و فعالترین است.
مثال:
Among the retirees, she is the spryest and most active.
معنی فارسی کلمه spryest
:
سرزنده و با انرژی، اغلب به اشخاص مسنتر اشاره دارد که هنوز هم فعال و شاداب هستند.