معنی فارسی spunkie

B1

کسی که پرانرژی، شاداب و شجاع است.

A spirited or lively person.

example
معنی(example):

او دختر خیلی با روحیه‌ای است که همیشه پر از انرژی است.

مثال:

She is such a spunkie kid, always full of energy.

معنی(example):

پسربچه با روحیه همه را با شوخی‌هایش سرگرم کرد.

مثال:

The spunkie boy kept everyone entertained with his jokes.

معنی فارسی کلمه spunkie

: معنی spunkie به فارسی

کسی که پرانرژی، شاداب و شجاع است.