معنی فارسی squalidly

B1

به معنای زندگی یا وجود در وضعیت کثیف و نامناسب، به ویژه از نظر بهداشت و راحتی.

In a dirty or unpleasant manner, often relating to living conditions.

example
معنی(example):

او به طور کثیفی در یک اتاق کوچک و مرطوب زندگی می‌کرد.

مثال:

He lived squalidly in a small, damp room.

معنی(example):

شرایطی که با آن مواجه بودند به طور کثیف برای هر انسانی ناکافی بود.

مثال:

The conditions they faced were squalidly inadequate for any human being.

معنی فارسی کلمه squalidly

: معنی squalidly به فارسی

به معنای زندگی یا وجود در وضعیت کثیف و نامناسب، به ویژه از نظر بهداشت و راحتی.