معنی فارسی squaliform
B1به معنای داشتن ظاهری پر از کثافت و ناپاکی، معمولا به طور غیرمستقیم به نوعی از کیفیت یا وضعیت اشاره دارد.
Having a filthy or dirty appearance; pertaining to squalor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این گیاه ظاهری شبیه به کثیف و پژمرده داشت و به نظر ناسالم میرسید.
مثال:
The plant had a squaliform appearance, looking withered and unhealthy.
معنی(example):
شرایط کثیف محصولات نگرانیهایی را درباره برداشت به وجود آورد.
مثال:
The squaliform conditions of the crops raised concerns about the harvest.
معنی فارسی کلمه squaliform
:
به معنای داشتن ظاهری پر از کثافت و ناپاکی، معمولا به طور غیرمستقیم به نوعی از کیفیت یا وضعیت اشاره دارد.