معنی فارسی squalling

B1

صدای بلند و ناآرامی که با گریه یا وزش باد ایجاد می‌شود.

To make a loud, prolonged cry or sound, especially in reference to a baby or a windy situation.

verb
معنی(verb):

To cry or wail loudly.

noun
معنی(noun):

The act of one who squalls.

example
معنی(example):

کودک به شدت گریه می‌کرد و توجه می‌خواست.

مثال:

The baby was squalling loudly, demanding attention.

معنی(example):

در خارج، باد به شدت وزیده می‌شد و نشان می‌داد که طوفانی در راه است.

مثال:

Outside, the wind was squalling, signaling a storm was approaching.

معنی فارسی کلمه squalling

: معنی squalling به فارسی

صدای بلند و ناآرامی که با گریه یا وزش باد ایجاد می‌شود.