معنی فارسی squamation

B2

فرایند یا حالت پوسته‌ریزی، معمولاً به تعویض یا از بین رفتن لایه‌های پوست اشاره دارد.

The process of shedding or scaling of skin, particularly in reptiles.

example
معنی(example):

پوسته‌ریزی در میان خزندگان در طول فرایند پوست‌اندازی رایج است.

مثال:

Squamation is common among reptiles during their molting process.

معنی(example):

تحقیق در مورد پوسته‌ریزی به زیست‌شناسان کمک می‌کند تا تجدید پوست را درک کنند.

مثال:

The study of squamation helps biologists understand skin regeneration.

معنی فارسی کلمه squamation

: معنی squamation به فارسی

فرایند یا حالت پوسته‌ریزی، معمولاً به تعویض یا از بین رفتن لایه‌های پوست اشاره دارد.