معنی فارسی squamula

B1

مقیاس کوچکی بر روی خزندگان که نقش محافظتی و گرمایی دارد.

A small scale on reptiles that serves a protective and thermoregulatory function.

example
معنی(example):

سکمولا مقیاس کوچکی است که در برخی از خزندگان یافت می‌شود.

مثال:

The squamula is a small scale found on certain reptiles.

معنی(example):

دانشمندان سکمولا را برای درک عملکرد آن در خزندگان مطالعه کردند.

مثال:

Scientists studied the squamula to understand its function in reptiles.

معنی فارسی کلمه squamula

: معنی squamula به فارسی

مقیاس کوچکی بر روی خزندگان که نقش محافظتی و گرمایی دارد.