معنی فارسی squanderingly
B1به معنای صرف کردن یا خرج کردن به روشی بیپروا و بیفکر که منجر به هدر رفتن منابع میشود.
In a manner that wastes money or resources recklessly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او ثروت خود را بهطور اتلافکنندهای بر روی تعطیلات گرانقیمت خرج کرد.
مثال:
She spent her fortune squanderingly on expensive vacations.
معنی(example):
زندگی بهطور اتلافکننده میتواند به پشیمانی و بدهی در آینده منجر شود.
مثال:
Living squanderingly can lead to future regrets and debt.
معنی فارسی کلمه squanderingly
:
به معنای صرف کردن یا خرج کردن به روشی بیپروا و بیفکر که منجر به هدر رفتن منابع میشود.