معنی فارسی squashily

B1

به حالت یا ویژگی مربوط به له کردن یا فشردن اشاره دارد.

In a manner that is related to being squashed or flattened.

example
معنی(example):

پارچه با الگوی له‌کننده برای بالشتک‌ها عالی است.

مثال:

The squashily patterned fabric is perfect for cushions.

معنی(example):

او دیوارها را با دکوراسیون له‌کننده توصیف کرد.

مثال:

She described the walls as squashily decorated.

معنی فارسی کلمه squashily

: معنی squashily به فارسی

به حالت یا ویژگی مربوط به له کردن یا فشردن اشاره دارد.