معنی فارسی squashiness

B2

نرمی یا حالت له شده چیزی، به ویژه در مورد مواد غذایی.

The quality of being soft and easily squashed or flattened.

example
معنی(example):

نرمی و له‌شدگی پودینگ آن را بسیار خوشمزه کرد.

مثال:

The squashiness of the pudding made it very delightful.

معنی(example):

من نرمی و له‌شدگی مارشمالوها در شکلات داغم را دوست دارم.

مثال:

I love the squashiness of the marshmallows in my hot chocolate.

معنی فارسی کلمه squashiness

: معنی squashiness به فارسی

نرمی یا حالت له شده چیزی، به ویژه در مورد مواد غذایی.