معنی فارسی squattle
B1چمباتمه زدن، نشستن به حالت نشسته بر روی پاها.
To sit low, often on one's haunches or with the knees drawn up.
- VERB
example
معنی(example):
کودکان دوست دارند در حیاط پشتی بعد از باران چمباتمه بزنند.
مثال:
The children love to squattle in the backyard after it rains.
معنی(example):
چمباتمه زدن کنار آتش شب را دنج کرد.
مثال:
To squattle by the fire made the night cozy.
معنی فارسی کلمه squattle
:
چمباتمه زدن، نشستن به حالت نشسته بر روی پاها.