معنی فارسی squidgier

B1

حالتی از ماده که دارای خاصیت نرم و چسبناک است.

Having a soft, gelatinous, or squishy texture.

adjective
معنی(adjective):

Moist and pliant; soggy.

example
معنی(example):

هرچه ژله ای براق‌تر باشد، بیشتر در ساحل لذت می‌بریم.

مثال:

The squidgier the jelly, the more fun we have at the beach.

معنی(example):

من ترجیح می‌دهم دسرهایم برای داشتن بافت بهتر، براق‌تر باشند.

مثال:

I prefer my desserts to be squidgier for a better texture.

معنی فارسی کلمه squidgier

: معنی squidgier به فارسی

حالتی از ماده که دارای خاصیت نرم و چسبناک است.