معنی فارسی squinsy
B1احساس سوزش یا تحریک در چشمها، معمولاً به خاطر آلودگی یا خستگی.
A term describing a dry or irritated feeling in the eyes.
- OTHER
example
معنی(example):
بعد از بازی کردن در بیرون، چشمانم کمی احساس سوزش کردند.
مثال:
After playing outside, my eyes felt a little squinsy.
معنی(example):
احساس سوزش تمرکز کردن را سخت کرد.
مثال:
The squinsy feeling made it hard to focus.
معنی فارسی کلمه squinsy
:
احساس سوزش یا تحریک در چشمها، معمولاً به خاطر آلودگی یا خستگی.