معنی فارسی squirreled
B2سیرنگی کردن، پنهان کردن یا ذخیره کردن چیزی برای استفاده در آینده.
To store away something, especially money or resources, for future use.
- verb
verb
معنی(verb):
To store in a secretive manner, to hide something for future use
example
معنی(example):
او مقداری پول برای روز مبادا پنهان کرد.
مثال:
He squirreled away some money for a rainy day.
معنی(example):
در باغ، او گنجینههایش را در مکانهای مختلف پنهان کرد.
مثال:
In the garden, she squirreled her treasures in various places.
معنی فارسی کلمه squirreled
:
سیرنگی کردن، پنهان کردن یا ذخیره کردن چیزی برای استفاده در آینده.