معنی فارسی squizzing

B1

نگاه کردن یا جستجوی چیزی با دقت و توجه، معمولاً برای یافتن اطلاعات یا تماشا کردن.

To look closely or glance at something with interest or curiosity.

verb
معنی(verb):

(usually with "at") To look, to examine.

example
معنی(example):

او به کتاب جدید روی قفسه نگاهی می‌انداخت.

مثال:

He was squizzing at the new book on the shelf.

معنی(example):

او بعدازظهر را به ورق زدن مجلات گذراند.

مثال:

She spent the afternoon squizzing through magazines.

معنی فارسی کلمه squizzing

: معنی squizzing به فارسی

نگاه کردن یا جستجوی چیزی با دقت و توجه، معمولاً برای یافتن اطلاعات یا تماشا کردن.