معنی فارسی stage-manage
B1مدیریت کلیه جنبههای یک تولید نمایشی، شامل زمانبندی، هماهنگی و ارتباط با تیم.
To organize and coordinate the various aspects of a theater production.
- VERB
example
معنی(example):
او کل تولید را مدیریت خواهد کرد.
مثال:
She will stage-manage the entire production.
معنی(example):
برای مدیریت یک نمایش، باید جزئیات زیادی را هماهنگ کنید.
مثال:
To stage-manage a show, you need to coordinate many details.
معنی فارسی کلمه stage-manage
:
مدیریت کلیه جنبههای یک تولید نمایشی، شامل زمانبندی، هماهنگی و ارتباط با تیم.