معنی فارسی stagnantly

B1

ایستا، به شیوه‌ای که در آن هیچ حرکت یا تغییری رخ نمی‌دهد.

In a stagnant manner; without movement or activity.

example
معنی(example):

آب در گرمای تابستان به طور ایستا جریان دارد.

مثال:

The water flows stagnantly in the summer heat.

معنی(example):

او بی‌حرکت نشسته بود و در بحث شرکت نمی‌کرد.

مثال:

He sat stagnantly, not participating in the discussion.

معنی فارسی کلمه stagnantly

: معنی stagnantly به فارسی

ایستا، به شیوه‌ای که در آن هیچ حرکت یا تغییری رخ نمی‌دهد.