معنی فارسی stagne

B2

سکون، فرایند یا وضعیتی که در آن پیشرفتی وجود ندارد.

To cause or become stagnant; to cease to advance or develop.

example
معنی(example):

اقتصاد پس از چند سال رشد شروع به سکون کرد.

مثال:

The economy began to stagne after several years of growth.

معنی(example):

اگر نوآوری نکنیم، ایده‌های ما دچار سکون خواهد شد.

مثال:

If we do not innovate, our ideas will stagne.

معنی فارسی کلمه stagne

: معنی stagne به فارسی

سکون، فرایند یا وضعیتی که در آن پیشرفتی وجود ندارد.