معنی فارسی staleness
B1کیفیت یا حالت کهنه شدن، به ویژه در مورد غذا یا هوای غیر تازه.
The state or quality of being stale.
- NOUN
example
معنی(example):
کهنگی هوای اتاق تنفس را سخت کرده بود.
مثال:
The staleness of the air made it uncomfortable to breathe.
معنی(example):
این نانوایی با مشکل کهنگی نانهای خود روبرو است.
مثال:
The bakery has a problem with the staleness of their bread.
معنی فارسی کلمه staleness
:
کیفیت یا حالت کهنه شدن، به ویژه در مورد غذا یا هوای غیر تازه.