معنی فارسی stalkery
B2احساسی که به رفتارهای مزاحم و مزاحمت نزدیکی دارد.
Descriptive of behavior that suggests stalking or obsessive watching.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عملکرد او حس مزاحمتی داشت که او را ناراحت کرد.
مثال:
His actions had a stalkery vibe that made her uneasy.
معنی(example):
این فیلم شخصیتی با ویژگیهای مزاحم را به تصویر کشید.
مثال:
The film featured a character with a stalkery personality.
معنی فارسی کلمه stalkery
:
احساسی که به رفتارهای مزاحم و مزاحمت نزدیکی دارد.