معنی فارسی stancheled
B2دارای ساختار مسدود، اشاره به چیزی که به طور مؤثر از ورود یا خروج جلوگیری میکند.
Having been sealed or blocked to prevent passage.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سقف مسدود شده از نشتی جلوگیری کرد.
مثال:
The stancheled roof prevented leaks.
معنی(example):
طرح مسدود شده او اطمینان حاصل کرد که همه چیز در جای خود قرار دارد.
مثال:
Her stancheled plan ensured everything was in place.
معنی فارسی کلمه stancheled
:
دارای ساختار مسدود، اشاره به چیزی که به طور مؤثر از ورود یا خروج جلوگیری میکند.