معنی فارسی starlessness

B1

حالت یا کیفیت نداشتن ستاره، این احساس را به وجود می‌آورد که در فضای خالی قرار داریم.

The state of being without stars.

example
معنی(example):

بی‌ستاره‌گی شب باعث شد که احساس تنهایی کنم.

مثال:

The starlessness of the night made it feel lonely.

معنی(example):

او در حالی که به آسمان نگاه می‌کرد، به بی‌ستاره‌گی فکر کرد.

مثال:

She reflected on the starlessness as she gazed upward.

معنی فارسی کلمه starlessness

: معنی starlessness به فارسی

حالت یا کیفیت نداشتن ستاره، این احساس را به وجود می‌آورد که در فضای خالی قرار داریم.