معنی فارسی starnel

B1

یک اصطلاح برای توصیف نورهایی که به طور غیرمعمول در آسمان هستند.

A term used to describe unusual lights in the sky.

example
معنی(example):

رنگ‌های استارنیل در آسمان مسحور کننده بودند.

مثال:

The starnel colors in the sky were mesmerizing.

معنی(example):

ما نورهای استارنیل را که در افق رقص می‌زدند تماشا کردیم.

مثال:

We watched the starnel lights dance across the horizon.

معنی فارسی کلمه starnel

: معنی starnel به فارسی

یک اصطلاح برای توصیف نورهایی که به طور غیرمعمول در آسمان هستند.