معنی فارسی steaded

B1

به تثبیت رسیدن، به معنای پیدا کردن ثبات یا عدم نوسان.

Having become steady; stabilized.

example
معنی(example):

رشد شرکت بعد از اصلاحات تثبیت شد.

مثال:

The company's growth steadied after the reforms.

معنی(example):

عملکرد او در طول فصل تثبیت شد.

مثال:

His performance steadied over the season.

معنی فارسی کلمه steaded

: معنی steaded به فارسی

به تثبیت رسیدن، به معنای پیدا کردن ثبات یا عدم نوسان.