معنی فارسی steadyingly

B1

به معنای صحبت یا عمل کردن به گونه‌ای که به دیگران اطمینان بدهد.

In a manner that provides reassurance or steadiness.

example
معنی(example):

او به آرامی با کودک ترسیده صحبت کرد تا او را دلگرم کند.

مثال:

She spoke steadyingly to reassure the frightened child.

معنی(example):

او در طول بحث با اطمینان ایستاد.

مثال:

He held his ground steadyingly during the debate.

معنی فارسی کلمه steadyingly

: معنی steadyingly به فارسی

به معنای صحبت یا عمل کردن به گونه‌ای که به دیگران اطمینان بدهد.