معنی فارسی stenches
A2بوی بد، بوی ناخوشایند و تند که احساس آزار به فرد می‌دهد.
A strong and unpleasant smell.
- noun
noun
معنی(noun):
A strong foul smell; a stink.
معنی(noun):
A foul quality.
مثال:
the stench of political corruption
معنی(noun):
A smell or odour, not necessarily bad.
example
معنی(example):
بوی بد از زباله غیرقابل تحمل بود.
مثال:
The stench from the garbage was unbearable.
معنی(example):
او برای بوی بد تخم‌مرغ‌های فاسد بینی‌اش را درهم کشید.
مثال:
He wrinkled his nose at the stench of rotten eggs.
معنی فارسی کلمه stenches
:
بوی بد، بوی ناخوشایند و تند که احساس آزار به فرد می‌دهد.
