معنی فارسی stife

B1

حالت خفقان یا عدم جریان هوا.

To stifle or to suffocate; to have difficulty in breathing.

example
معنی(example):

نفس کشیدن در اتاق به خاطر خفگی دشوار بود.

مثال:

The stife of the room made it hard to breathe.

معنی(example):

او قبل از طوفان خفقان در هوا را احساس کرد.

مثال:

He felt a stife in the air before the storm.

معنی فارسی کلمه stife

: معنی stife به فارسی

حالت خفقان یا عدم جریان هوا.