معنی فارسی styed

B1

در این زمینه به معنای ماندن در یک مکان به مدت طولانی‌تر از حد معمول است.

Past tense of 'stay', meaning to remain in a place.

example
معنی(example):

او تا دیروقت بیدار ماند تا تکالیفش را تمام کند.

مثال:

She styed up late to finish her homework.

معنی(example):

او به جای بیرون رفتن در خانه ماند.

مثال:

He styed home instead of going out.

معنی فارسی کلمه styed

: معنی styed به فارسی

در این زمینه به معنای ماندن در یک مکان به مدت طولانی‌تر از حد معمول است.