معنی فارسی stipitate

B2

به گیاهان و قارچ‌هایی اشاره دارد که دارای ساقه‌ای مشخص هستند.

Having a distinct stalk or stem.

adjective
معنی(adjective):

Possessing a stalk.

example
معنی(example):

قارچ پایه‌دار بود و ساقه‌ای مشخص داشت.

مثال:

The mushroom was stipitate, having a distinct stem.

معنی(example):

بسیاری از قارچ‌ها پایه‌دار هستند و به شناسایی آن‌ها کمک می‌کنند.

مثال:

Many fungi are stipitate, contributing to their identification.

معنی فارسی کلمه stipitate

: معنی stipitate به فارسی

به گیاهان و قارچ‌هایی اشاره دارد که دارای ساقه‌ای مشخص هستند.