معنی فارسی stirlessness

B1

حالت بی‌جنبشی، و نیز به معنی وضعیت آرام و بدون حرکت

The quality or state of being without movement or activity.

example
معنی(example):

بی‌جنبشی شب، آن را برای مشاهده ستاره‌ها مناسب کرد.

مثال:

The stirlessness of the evening made it perfect for stargazing.

معنی(example):

در حالت بی‌جنبشی، او آرامش و وضوح یافت.

مثال:

In a state of stirlessness, he found peace and clarity.

معنی فارسی کلمه stirlessness

: معنی stirlessness به فارسی

حالت بی‌جنبشی، و نیز به معنی وضعیت آرام و بدون حرکت