معنی فارسی stoating
B1حرکت کردن به آرامی و با نشاط، معمولاً در حالی که از چیزی لذت میبرید.
Moving in a lively, cheerful manner, often associated with a sense of enjoyment.
- VERB
example
معنی(example):
او با شادی در حال پایین آمدن از تپه بود.
مثال:
He was stoating down the hill with joy.
معنی(example):
سگ در پارک در حال گشت و گذار و کاوش همه چیز بود.
مثال:
The dog was stoating around the park, exploring everything.
معنی فارسی کلمه stoating
:
حرکت کردن به آرامی و با نشاط، معمولاً در حالی که از چیزی لذت میبرید.