معنی فارسی stobbed
B1ضربه زدن یا فشار دادن به چیزی به شکلی که آن را به نوعی به داخل یا به سمت چیزی دیگر برسانید.
Pushed or struck forcefully against something.
- VERB
example
معنی(example):
او توپ را به دیوار کوبید.
مثال:
He stobbed the ball against the wall.
معنی(example):
او مدادش را در کاغذ فرو کرد تا علامتی بگذارد.
مثال:
She stobbed her pencil into the paper to make a mark.
معنی فارسی کلمه stobbed
:
ضربه زدن یا فشار دادن به چیزی به شکلی که آن را به نوعی به داخل یا به سمت چیزی دیگر برسانید.