معنی فارسی stof

B1

مواد، یا چیزهایی که مورد استفاده قرار می‌گیرند.

Material or substance used for a specific purpose.

example
معنی(example):

او به سرعت از میان استاف رد شد تا کلیدهایش را پیدا کند.

مثال:

She quickly sorted through the stof to find her keys.

معنی(example):

هنرمند از مواد مختلف برای ساخت مجسمه‌اش استفاده کرد.

مثال:

The artist used various stof to create her sculpture.

معنی فارسی کلمه stof

: معنی stof به فارسی

مواد، یا چیزهایی که مورد استفاده قرار می‌گیرند.