معنی فارسی stoff
B1stoff، مواد یا پارچهای که معمولاً برای دوخت و دوز در لباس و لوازم دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
A textile or fabric used for making clothes and other items.
- NOUN
example
معنی(example):
او مقداری stoff جدید برای درست کردن یک لباس خرید.
مثال:
He bought some new stoff to make a dress.
معنی(example):
stoff استفاده شده در آن ژاکت بسیار مقاوم است.
مثال:
The stoff used in that jacket is very durable.
معنی فارسی کلمه stoff
:
stoff، مواد یا پارچهای که معمولاً برای دوخت و دوز در لباس و لوازم دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.