معنی فارسی stonishment
B2احساس شگفتی یا حیرت، زمانی که چیزی غیرمنتظره رخ میدهد.
The feeling of great surprise or wonder.
- NOUN
example
معنی(example):
شگفتزدگی او زمانی که جایزه را برد، واضح بود.
مثال:
Her stonishment was evident when she won the award.
معنی(example):
به شگفتزدگی او، یک استعداد پنهان را کشف کرد.
مثال:
To his stonishment, he discovered a hidden talent.
معنی فارسی کلمه stonishment
:
احساس شگفتی یا حیرت، زمانی که چیزی غیرمنتظره رخ میدهد.