معنی فارسی stoopingly
B1به شیوهای خمیده یا با حالت خمیده، در توصیف حرکت یا رفتار شخص.
In a manner that suggests bending or stooping.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با حالتی خمیده به آرامی از میان بازار شلوغ عبور کرد.
مثال:
She walked stoopingly through the crowded market.
معنی(example):
او با حالتی خمیده به سمت میز نزدیک شد و سعی کرد به کسی برخورد نکند.
مثال:
He approached the table stoopingly, trying not to bump into anyone.
معنی فارسی کلمه stoopingly
:
به شیوهای خمیده یا با حالت خمیده، در توصیف حرکت یا رفتار شخص.