معنی فارسی stoot
B1کلمهای که به معنی حرکت دادن یا هل دادن چیزی به سمت بالا است.
To push or shove something upward.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت دوچرخهاش را به بالای تپه استوت کند.
مثال:
He decided to stoot his bike up the hill.
معنی(example):
تیم شروع به استوت کردن ایدههایشان در جلسه طوفان فکری کرد.
مثال:
The team began to stoot their ideas during the brainstorming session.
معنی فارسی کلمه stoot
:
کلمهای که به معنی حرکت دادن یا هل دادن چیزی به سمت بالا است.